More languages
More actions
به ویکیپرولتار خوش آمدید!
ما ویکی پرولتار هستیم، یک پروژه کمونیست (مارکسیست-لنینیست) بنیان شده در سپتامبر ۲۰۲۰. هدف ما ساخت یک دانشنامه مشارکتی ضداستعماری و کارپیشه ای محتوی اطلاعات درباره وقایع کنونی، احزاب کمونیست جهان، کشورها و دیگر موضوعات است. ما همچنین میزبان کتابخانه ای از متون هستیم که شامل متون مهم برای جنبش بینالمللی پرولتاریا است، از مارکس و انگلس تا لنین و استالین. از شروع ما در ۲۰۲۰ ما هماکنون ۱۱ مقاله داریم و در حال افزایش روزافزون این عدد هستیم!
- تعداد کل مقالات: ۱۱
- تعداد اسناد بارگذاری شده: ۲
- تعداد رفقا: ۲
- تعداد ویرایشها: ۲۴۳
این مقاله مشکلات ترجمه دارد. می توانید با ویرایش آن کمک کنید |
این مقاله یک خرده مقاله است. می توانید با ویرایش آن کمک کنید |
کمونیسم تئوری[لاتین ۱] از نحوه ی تولید است که با مالکیت مشترک بر ابزار تولید به همراه نبود طبقات اجتماعی تعریف میشود. این اصطلاح همچنین برای گروه هایی استفاده میشود که هدف نهایی ایشان دستیابی به این نحوه ی تولید است.
فراوانی مادی ناشی از چنین جامعه ای و روابط اجتماعی برقرار در آن را میتوان در این شعار خلاصه کرد: "از هرکس به اندازه تواناییاش، به هرکس به اندازه نیازش" شعاری که توسط کتاب نقد برنامه گوتا(1875)[۱] نوشته از کارل مارکس رواج یافت.
در اولین جلد سرمایه، مارکس می نویسید "انجمنی از انسان های آزاد که با ابزارهای تولید مشترک به کار میپردازند و نیروی کار فردی شان را (آگاهانه) در حکم یک نیروی کار اجتماعی صرف میکنند"[۲]ریشهشناسی
قبل از مارکس این اصطلاح توسط بسیاری از اعضای سوسیالیست ایدهعالگرا استفاده می شد که جامعه ای آرمان گرا و برابری طلب را توصیف کند.
استفاده ی امروزه از این اصطلاح به مارکس باز میگردد هنگامی که او مفهوم سوسیالیسم علمی را به همراه فردریش انگلس پایه گذاری کرد. تئوری سوسیالیسم علمی، کمونیسم را جامعه ای آرمان گرا و کامل توصیف نمی کند بلکه آن را مرحله ی توسعه ای توصیف می کند که پس از فرایندی طولانی از مبارزه طبقاتی به دست می آید. لیکن مارکس "سوسیالیم" و "کمونیسم" را به یک معنا و به جای هم دیگر استفاده میکرد و تفاوتی بین این دو اصطلاح نمیگذاشت.
لنین اولین فردی بود که تفاوت مشخصی بین دو اصطلاح سوسیالیسم و کمونیسم تعریف کرد. مفهوم کمونیسم یا سوسیالیسم مارکس بنابراین فقط کمونیسم نامیده میشود و "فاز انتقالی" مارکس، سوسیالیسم نامیده میشود.
مشخصات کمونیسم
کارل مارکس و فردریش انگلز
مارکس و انگلز در مشهورترین اثر خود، اصول اساسی کمونیسم را بنیانگذاری کردند که پایههای اصول تمامی انقلابیون آینده را تشکیل میدهد. آنها ابتدا توضیح میدهند و تصدیق میکنند که ایدئولوژی کمونیسم از زمان به رو آمدن سرمایه داران و کارپیشگان وجود داشته است. آنها این اثر را اینگونه آغاز میکنند:پیش از هرچیز، مفهومی که ما به عنوان کمونیسم میشناسیم در مبارزهی طبقاتی ریشه دارد.[۴] مارکس و انگلز با استفاده از مادیگرایی تاریخی و دیالکتیکی اینگونه توضیح میدهند که مبارزهی طبقاتی همیشه بین اقشاری که ما امروزه آنان را به نام طبقهی حاکم و طبقهی زیردست میشناسیم وجود داشته است. در بیانیهی حزب کمونیست برای این پدیده امثال زیر را ذکر کردهاند:شبحی در اروپا در گشت و گذار است، شبح کمونیسم[۳]
- آزاده و بنده
- خاص و عام
- استادکار و شاگرد
- ظالم و مظلوم
با این حال که همهی کمونیستها طبقهی سرمایه داران را در ستیز با کارپیشگان در نظر میگیرند و به همین خاطر آنان را به عنوان رقبا و مخالفین خود در نظر دارند، مارکس و انگلز واضح میکنند که سرمایه داران خود از ریشههای انقلابی سرچشمه گرفته و با سرنگون کردن طبقهی فئودال به قدرت رسیدهاند.[۵] انقلابی که سپس باعث ایجاد تناقضات فعلی بین خود و قشر کارگر یا کارپیشگان شد.
کمونیستها مدعی نیستند که اولین و تنها حزبی هستند که برای حقوق طبقهی کارپیشگان مبارزه میکنند. مشخصه ای که مارکس و انگلز از کمونیستها بیان میکنند این است که کمونیستها فارغ از ملیت مبارزهی طبقاتی همهی کارپیشگان دنیا را به رسمیت میشناسند.[۶] مارکس و انگلز سپس به ایجاد حزب انقلابی که برای طبقهی کارپیشگان مبارزه و از منافع ایشان محافظت کند تأکید میکنند. مارکس و انگلز همواره مصمم بودند که کمونیستها بخاطر اهداف نهایی مترقی خود بهترین احزب برای کارپیشگان اند. این اهداف عبارتاند از:
- تبدیل قشر کارپیشگان به قشری انقلابی
- سرنگونی قدرت و سلطهی سرمایه داران
- راهنمایی قشر کارپیشگان برای تسخیر قدرت سیاسی
تصور غلطی که توسط راستگرایان و حتی بخشهایی از چپگرایان راجع به کمونیستها رواج داده میشود دربارهی قصد کمونیستها برای لغو حق مالکیت خصوصی میباشد. مارکس و انگلز به طور کاملاً صریح در مانیفست حزب کمونیست توضیح دادهاند که با اینکه کمونیستها علناً برای لغو حقوق دارایی خصوصی مبارزه میکنند، این مفهموم شامل داراییهای شخصی نمیباشد و تنها ابزار تولید را شامل میشود که مطلقاً به قشر سرمایهدار جامعه تعلق دارد.[۷]
جایگاه در مادیگرایی تاریخی
بر اساس تئوری مادیگرایی تاریخی مارکس، کمونیسم نحوهی تولید نهایی در جامعه میباشد. شیوههای مختلف تولید را میتوان بر اساس روابط تولید آنها تعریف کرد. روابطی که شامل تعاملات طبقاتی، شیوهی بهرهکشی، سیستمهای مبادله، سطح توسعهی ابزار تولید و غیره میشود. نظام سرمایهداری را میتوان با استفاده از روابط سرمایهداران و کارپیشگان تعریف کرد. این نظام را دیکتاتوری بورژوا نیز مینامند. سوسیالیسم را هم همان روابط تشکیل میدهند ولی در سوسیالیسم، دیکتاتوری کارپیشگان است که این روابط را شکل تنظیم میکند. در سوسیالیسم، بهرهکشی و تعاملات طبقاتی هنوز موجود هست ولیکن طبقهی حکمفرما کارپیشگان هستند.[۸]
مارکس و انگلس در بیانیهی حزب کمونیست، تکامل جامعه را به عنوان تغییرات مادی در طول دورههای تاریخی مختلف توصیف میکنند. روابط میان مرتبههای مخالف یک دیگر از جمله رعایا و خانان، بردگان و تجار، عامهی ملت و اشرافیت نیروهایی هستند که تضاد طبقاتی را تشکیل میدهند. عصر کنونی تاریخ، پس از براندازی فئودالیسم توسط نظام سرمایهداری، طبقات جدیدی در جامعه ایجاد کرده و به همراه آن شیوههای جدیدی از ظلم پدید آورده است، این بار بین سرمایه داران و کارپیشگان.
در کمونیسم طبقات جامعهای وجود ندارند و بنابرین هیچ تعاملات طبقاتی نیز ندارد. هیچ بهرهکشی و شیوههای مختلف آن وجود ندارد. با اینکه کمونیسم هیچوقت به معنی “پایان تاریخ” نیست، لیکن آن قطعاً آخرین نحوهی تولید میباشد زیرا که در این حالت، تمام تناقضات شیوههای تولید حل شده است.[۹]
شرایط مادی
اقتصادی کمونیستی متکی بر برقرسانی و خودکارسازی و ماشینی کردن گستردهی تمام نیروی کار میباشد.[۱۰]
پیادهسازی
پیادهسازی کمونیسم، پس از موفقیت جریانهای مختلف کمونیستی، مورد بحث و جدل بسیاری شد. تقریباً همهی مسائل نظریهی کمونیستی راجع به مادیگرایی دیالکتیکی و تاریخی یا تحول سوسیالیستی و توسعهی سوسیالیستی میباشد .
انگس در آنتی دورینگ راجع به تحول دولت از سوسیالیسم به کمونیسم (تجزیهی دولت) اینگونه مینویسد:
پرولتاریا قدرت دولتی را دردست میگیرد و وسائل تولید را درابتدا به مالکیت دولتی تبدیل میکند. اما بدین وسیله پرولتاریا خود را بعنوان پرولتاریا ازمیان برمیدارد و از این طریق کلیه تفاوت ها و تناقضات طبقاتی و مالا دولت بمثابه دولت را ازمیان برمیدارد. […] به محضی که با از میان رفتن سلطه طبقاتی و تنازع بقاء فردی متکی بر هرج و مرج تولید تصادمات و تجاوزات منتج از آن نیز از بین برود. آنوقت دیگر چیزی برای تعدی کهقدرتمتعدی یعنی دولت را ضروری میساخت، یافت نمیشود. […] دولت برچیده نمیشود بلکه زوال مییابد. [۱۱]
— فردریش انگلس, آنتی دورینگ, فصل ۳، سوسیالیسم
استالین در مسائل اقتصادی سوسياليسم در اتحاد شوروی سوسياليستی، مینویسد:
لازم است قبل از همه ساعات کار روزانه را حداقل تا ٦ و بعد تا ٥ ساعت تقليل داد. ضرورت این کار از این روست که افراد اجتماع به قدر کافی وقت آزاد که برای تحصيل و کسب معلومات همه جانبه لازم است، داشته باشند. سپس برای این کار ضرورت دارد تحصيلات پُـلی تکنيک ( تحصيلات همه جانبهى دارالفنونی ) داشته باشند، آزادانه حرفهى خود را انتخاب نمایند و برای همهى عمر به یک حرفهى معينی ميخ کوب نباشند، باز برای این کار لازم است شرایط سکنی را به طرز اساسی اصلاح کرد و دستمزد واقعی کارگران و کارمندان را، چه از راه ارتقاء مستقيم دستمزد پولی وچه بخصوص، از راه تقليل سيستماتيک بيشتر قيمتهاى اشياء عامالمصرف، حداقل دو برابر کرد، بلکه بيشتر.
چنين است شرایط اساسی تدارک انتقال به کمونيسم .[۱۲]
— جوزف استالین, مسائل اقتصادی سوسياليسم در اتحاد شوروی سوسياليستی
کمونیسم به عنوان یک ایدئولوژی
کمونیسم برخی اوقات به عنوان ایدئولوژیی سیاسی توصیف میشود. مارکسیستها مارکسیسم را دارند، داروینیستها داروینیسم را و کمونیستها کمونیسم را دارند. این اصطلاح معمولاً توسط لیبرالها استفاده میشود ولی بعضی از کمونیستها هم از این اصطلاح اینگونه استفاده کردهاند. برای فهمی بهتر از آن ما به انگلس مراجعه میکنیم:
کمونيسم عبارتست از علم شرايط رهائی پرولتاريائی.
کمونیسم به عنوان یک جنبش
به گفتهی مارکس، کمونیسم را میتوان به عنوان “جنبش واقعی که میکوشد تا وضعیت کنونی امور را برچیند“ توصیف کرد. تفاوت جنبش کمونیستی با بقیهی نهضتهای کارگری این است که کمونیسم، تأکید بر انترناسیونالیسم داشته و نمایندهی تمامیت طبقهی کارگران میباشد.[۱۳]
کمونسیم همچنین جنبشی برای جان بخشی دوباره به زحمتکشان و رهایی مظلومین تلقی میشود که کوشش میکند تا برابری را بین تمام جنسیتها و ملیتها را برقرار کند.[۱۴]
همچنین بنگرید به
ارجاعات
- ↑ https://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1875/naghd-gota.pdf
- ↑ https://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1867/sarmayeh1.pdf
- ↑ “بختکی بر اروپا چنگ انداخته است- بختک کمونيسم”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست. - ↑ “تاريخ تمام جوامعی که تاکنون وجود داشته، تاریخ مبارزات طبقاتی است.”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست. - ↑ “بورژوازی، از نظر تاريخی، نقشی فوق العاده انقلابی ايفا کرده است.”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست: 'بورژواها و پرولتارها'. - ↑ “١. کمونيست ها در مبارزات ملی پرولتارهای کشورهای مختلف، منافع مشترک کل پرولتاريا را، صرفنظر از تمام مليت ها، خاطرنشان کرده، آن را جلوه گر میسازند.
٢. در مراحل مختلف که مبارزه ی طبقه ی کارگر با بورژوازی، در طول رشد خود، بايد از آن بگذرد، کمونيستها هميشه و در همه جا از منافع نهضت، بطورکلی، جانبداری می کنند.”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست: 'پرولتاريا و کمونيست ها'. - ↑ “ما کمونيست ها را ملامت کرده اند که می خواهيم حق کسب مالکيت خصوصی را لغو کنيم، مالکيتی که نتيجه ی کار خود انسان است، مالکيتی که می گويند زير بنای تمام آزادی، فعليت و استقلال شخصی است.
مالکيتی که حاصل دسترنج خود شخص و حاصل عرق جبين و کديمين باشد! آيا غرض شما مالکيت صنعتگر خرده پا، روستائی خرده پا، و آن شکل مالکيتی است که پيش از مالکيت بورژوائی وجود داشت؟ چنين مالکيتی نيازی به الغاء کردن ندارد؛ چرا که رشد صنعت تا حد زيادی اين مالکيت را به اين زودی از بين برده، يا روزانه هنوز هم از بين می برد.
و يا اينکه غرض مالکيت خصوصی جديد بورژوائی است؟
آيا کار مزدگير برای کارگر مالکيتی ايجاد میکند؟ نه حتی ذره ای. کار مزدگير سرمايه ايجاد میکند؛ يعنی نوعی مالکيت که کار مزدگير را استثمار میکند، و نمی تواند افزايش يابد جز بشرط ايجاد ذخيره جديدی از کار مزدگير برای استثمار تازه تر. مالکيت، در شکل کنونی اش، مبتنی بر تخاصم سرمايه و کار مزدگير است.
بيائيد طرفين اين تخاصم را بررسی کنيم.
سرمايه دار بودن نه تنها به معنی داشتن موقعيتی است مطلقاً شخصی؛ بلکه عبارتست از موقعيتی اجتماعی در توليد. سرمايه محصولی است جمعی و تنها با عمل متحد بسياری از افراد اجتماع، و حتی در تحليل نهائی، تنها با عمل متحد تمام افراد اجتماع، به حرکت می افتد. به همين دليل، سرمايه، قدرتی خصوصی نيست، بلکه قدرتی اجتماعی است. به همين دليل، موقعيکه سرمايه تبديل به مالکيت مشترک، يعنی مالکيت تمام افراد اجتماع میشود، مالکيت خصوصی بوسيلهی آن تبديل به مالکيت اجتماعی نمی گردد. تنها صبغهی اجتماعی مالکيت است که تغيير میيابد؛ يعنی مالکيت صبغهی طبقاتی خود را از دست میدهد.”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست: 'پرولتاريا و کمونيست ها'. - ↑ مائو تسهتونگ (1946). On Khrushchov’s Phoney Communism and Its Historical Lessons for the World.
- ↑ فردریش انگلس (1877). آنتی دورينگ: 'فصل سوم، سوسیالیسم'.
- ↑ Economics Institute of the Academy of Sciences of the U.S.S.R (1954). The Gradual Transition from Socialism to Communism.
- ↑ فردریش انگلس (1877) [۱]
- ↑ جوزف استالین (1951) [۲]
- ↑ کارل مارکس و فردریش انگلس (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست: 'پرولتاريا و کمونيست ها'.
- ↑ Stephen Gowans (2018). Patriots, Traitors and Empires: The Story of Korea’s Struggle for Freedom: 'The US Occupation'.
نکات
۷ دسامبر
- ما هنوز صفحهای برای این روز نداریم! میتوانید به جای آن یک صفحه تصادفی بخوانید.
اینگونه میتوانید کمک کنید:
- حسابی بسازید و در جمع ما شرکت کنید. به تغییرات اخیر نگاهی کنید تا ببینید دیگران به چه کاری مشغولند.
- مقالات کنونی را ببینید. یا اینکه میتوانید مقالهای جدید بسازید.
- لیست صفحههای مورد نیاز را ببینید و با ساخت آنها کمک کنید.
- کارهای مارکسیستی را به کتابخانه بیافزایید.
- آثار خلاقانه خود را با ما در نوشتارها درمیانبگذارید.
- اگر کارهایما برایتان ارزشمند است، از ما حمایت مالی کنید!
بیشترین مشارکتکنندگان هفته اخیر:
آخرین ۷ روز (۱۰ برتر) |
|||||||||||
|
- ↑ From Latin communis, 'common, universal'