More languages
More actions
جز (تغییرات بسیار کوچک املایی) |
TheSinnerOne (بحث | مشارکتها) (اضافه ی ترجمه ی ((جایگاه در مادیگرایی تاریخی))) |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
سرمايه دار بودن نه تنها به معنی داشتن موقعيتی است مطلقاً شخصی؛ بلکه عبارتست از موقعيتی اجتماعی در توليد. سرمايه محصولی است جمعی و تنها با عمل متحد بسياری از افراد اجتماع، و حتی در تحليل نهائی، تنها با عمل متحد تمام افراد اجتماع، به حرکت می افتد. به همين دليل، سرمايه، قدرتی خصوصی نيست، بلکه قدرتی اجتماعی است. به همين دليل، موقعيکه سرمايه تبديل به مالکيت مشترک، يعنی مالکيت تمام افراد اجتماع میشود، مالکيت خصوصی بوسيلهی آن تبديل به مالکيت اجتماعی نمی گردد. تنها صبغهی اجتماعی مالکيت است که تغيير میيابد؛ يعنی مالکيت صبغهی طبقاتی خود را از دست میدهد.}}</ref> | سرمايه دار بودن نه تنها به معنی داشتن موقعيتی است مطلقاً شخصی؛ بلکه عبارتست از موقعيتی اجتماعی در توليد. سرمايه محصولی است جمعی و تنها با عمل متحد بسياری از افراد اجتماع، و حتی در تحليل نهائی، تنها با عمل متحد تمام افراد اجتماع، به حرکت می افتد. به همين دليل، سرمايه، قدرتی خصوصی نيست، بلکه قدرتی اجتماعی است. به همين دليل، موقعيکه سرمايه تبديل به مالکيت مشترک، يعنی مالکيت تمام افراد اجتماع میشود، مالکيت خصوصی بوسيلهی آن تبديل به مالکيت اجتماعی نمی گردد. تنها صبغهی اجتماعی مالکيت است که تغيير میيابد؛ يعنی مالکيت صبغهی طبقاتی خود را از دست میدهد.}}</ref> | ||
== جایگاه در مادیگرایی تاریخی == | |||
بر اساس تئوری مادیگرایی تاریخی مارکس، کمونیسم نحوهی تولید نهایی در جامعه میباشد. شیوههای مختلف تولید را میتوان بر اساس [[روابط تولید]] آنها تعریف کرد. روابطی که شامل تعاملات طبقاتی، شیوهی [[بهرهکشی]]، سیستمهای مبادله، سطح توسعهی [[ابزار تولید]] و غیره میشود. [[سرمایهداری|نظام سرمایهداری]] را میتوان با استفاده از روابط [[سرمایهدار|سرمایهداران]] و کارپیشگان تعریف کرد. این نظام را [[دیکتاتوری بورژوا]] نیز مینامند. سوسیالیسم را هم همان روابط تشکیل میدهند ولی در سوسیالیسم، [[دیکتاتوری کارپیشگان]] است که این روابط را شکل تنظیم میکند. در سوسیالیسم، بهرهکشی و تعاملات طبقاتی هنوز موجود هست ولیکن طبقهی حکمفرما کارپیشگان هستند.<ref>{{ارجاع|author=مائو تسهتونگ|year=1946|title=On Khrushchov’s Phoney Communism and Its Historical Lessons for the World|title-url=https://www.marxists.org/reference/archive/mao/works/1964/phnycom.htm}}</ref> | |||
مارکس و انگلس در [[بیانیهی حزب کمونیست]]، تکامل جامعه را به عنوان تغییرات مادی در طول دورههای تاریخی مختلف توصیف میکنند. روابط میان مرتبههای مخالف یک دیگر از جمله رعایا و خانان، بردگان و تجار، عامهی ملت و اشرافیت نیروهایی هستند که تضاد طبقاتی را تشکیل میدهند. عصر کنونی تاریخ، پس از براندازی [[فئودالیسم]] توسط نظام سرمایهداری، طبقات جدیدی در جامعه ایجاد کرده و به همراه آن شیوههای جدیدی از ظلم پدید آورده است، این بار بین [[سرمایه دار|سرمایه داران]] و [[کارپیشه|کارپیشگان]]. | |||
در کمونیسم طبقات جامعهای وجود ندارند و بنابرین هیچ تعاملات طبقاتی نیز ندارد. هیچ بهرهکشی و شیوههای مختلف آن وجود ندارد. با اینکه کمونیسم هیچوقت به معنی “پایان تاریخ” نیست، لیکن آن قطعاً آخرین نحوهی تولید میباشد زیرا که در این حالت، تمام تناقضات شیوههای تولید حل شده است.<ref>{{ارجاع|author=فردریش انگلس|year=1877|title=آنتی دورينگ|title-url=https://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1877/anti-duhring5.pdf|chapter=فصل سوم، سوسیالیسم}}</ref> | |||
== همچنین بنگرید به == | == همچنین بنگرید به == |
نسخهٔ ۱۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۳
این مقاله مشکلات ترجمه دارد. می توانید با ویرایش آن کمک کنید |
این مقاله یک خرده مقاله است. می توانید با ویرایش آن کمک کنید |
کمونیسم تئوری[لاتین ۱] از نحوه ی تولید است که با مالکیت مشترک بر ابزار تولید به همراه نبود طبقات اجتماعی تعریف میشود. این اصطلاح همچنین برای گروه هایی استفاده میشود که هدف نهایی ایشان دستیابی به این نحوه ی تولید است.
فراوانی مادی ناشی از چنین جامعه ای و روابط اجتماعی برقرار در آن را میتوان در این شعار خلاصه کرد: "از هرکس به اندازه تواناییاش، به هرکس به اندازه نیازش" شعاری که توسط کتاب نقد برنامه گوتا(1875)[۱] نوشته از کارل مارکس رواج یافت.
در اولین جلد سرمایه، مارکس می نویسید "انجمنی از انسان های آزاد که با ابزارهای تولید مشترک به کار میپردازند و نیروی کار فردی شان را (آگاهانه) در حکم یک نیروی کار اجتماعی صرف میکنند"[۲]
ریشهشناسی
قبل از مارکس این اصطلاح توسط بسیاری از اعضای سوسیالیست ایدهعالگرا استفاده می شد که جامعه ای آرمان گرا و برابری طلب را توصیف کند.
استفاده ی امروزه از این اصطلاح به مارکس باز میگردد هنگامی که او مفهوم سوسیالیسم علمی را به همراه فردریش انگلس پایه گذاری کرد. تئوری سوسیالیسم علمی، کمونیسم را جامعه ای آرمان گرا و کامل توصیف نمی کند بلکه آن را مرحله ی توسعه ای توصیف می کند که پس از فرایندی طولانی از مبارزه طبقاتی به دست می آید. لیکن مارکس "سوسیالیم" و "کمونیسم" را به یک معنا و به جای هم دیگر استفاده میکرد و تفاوتی بین این دو اصطلاح نمیگذاشت.
لنین اولین فردی بود که تفاوت مشخصی بین دو اصطلاح سوسیالیسم و کمونیسم تعریف کرد. مفهوم کمونیسم یا سوسیالیسم مارکس بنابراین فقط کمونیسم نامیده میشود و "فاز انتقالی" مارکس، سوسیالیسم نامیده میشود.
مشخصات کمونیسم
کارل مارکس و فردریش انگلز
مارکس و انگلز در مشهورترین اثر خود، اصول اساسی کمونیسم را بنیانگذاری کردند که پایههای اصول تمامی انقلابیون آینده را تشکیل میدهد. آنها ابتدا توضیح میدهند و تصدیق میکنند که ایدئولوژی کمونیسم از زمان به رو آمدن سرمایه داران و کارپیشگان وجود داشته است. آنها این اثر را اینگونه آغاز میکنند:
شبحی در اروپا در گشت و گذار است، شبح کمونیسم[۳]
پیش از هرچیز، مفهومی که ما به عنوان کمونیسم میشناسیم در مبارزهی طبقاتی ریشه دارد.[۴] مارکس و انگلز با استفاده از مادیگرایی تاریخی و دیالکتیکی اینگونه توضیح میدهند که مبارزهی طبقاتی همیشه بین اقشاری که ما امروزه آنان را به نام طبقهی حاکم و طبقهی زیردست میشناسیم وجود داشته است. در بیانیهی حزب کمونیست برای این پدیده امثال زیر را ذکر کردهاند:
- آزاده و بنده
- خاص و عام
- استادکار و شاگرد
- ظالم و مظلوم
با این حال که همهی کمونیستها طبقهی سرمایه داران را در ستیز با کارپیشگان در نظر میگیرند و به همین خاطر آنان را به عنوان رقبا و مخالفین خود در نظر دارند، مارکس و انگلز واضح میکنند که سرمایه داران خود از ریشههای انقلابی سرچشمه گرفته و با سرنگون کردن طبقهی فئودال به قدرت رسیدهاند.[۵] انقلابی که سپس باعث ایجاد تناقضات فعلی بین خود و قشر کارگر یا کارپیشگان شد.
کمونیستها مدعی نیستند که اولین و تنها حزبی هستند که برای حقوق طبقهی کارپیشگان مبارزه میکنند. مشخصه ای که مارکس و انگلز از کمونیستها بیان میکنند این است که کمونیستها فارغ از ملیت مبارزهی طبقاتی همهی کارپیشگان دنیا را به رسمیت میشناسند.[۶] مارکس و انگلز سپس به ایجاد حزب انقلابی که برای طبقهی کارپیشگان مبارزه و از منافع ایشان محافظت کند تأکید میکنند. مارکس و انگلز همواره مصمم بودند که کمونیستها بخاطر اهداف نهایی مترقی خود بهترین احزب برای کارپیشگان اند. این اهداف عبارتاند از:
- تبدیل قشر کارپیشگان به قشری انقلابی
- سرنگونی قدرت و سلطهی سرمایه داران
- راهنمایی قشر کارپیشگان برای تسخیر قدرت سیاسی
تصور غلطی که توسط راستگرایان و حتی بخشهایی از چپگرایان راجع به کمونیستها رواج داده میشود دربارهی قصد کمونیستها برای لغو حق مالکیت خصوصی میباشد. مارکس و انگلز به طور کاملاً صریح در مانیفست حزب کمونیست توضیح دادهاند که با اینکه کمونیستها علناً برای لغو حقوق دارایی خصوصی مبارزه میکنند، این مفهموم شامل داراییهای شخصی نمیباشد و تنها ابزار تولید را شامل میشود که مطلقاً به قشر سرمایهدار جامعه تعلق دارد.[۷]
جایگاه در مادیگرایی تاریخی
بر اساس تئوری مادیگرایی تاریخی مارکس، کمونیسم نحوهی تولید نهایی در جامعه میباشد. شیوههای مختلف تولید را میتوان بر اساس روابط تولید آنها تعریف کرد. روابطی که شامل تعاملات طبقاتی، شیوهی بهرهکشی، سیستمهای مبادله، سطح توسعهی ابزار تولید و غیره میشود. نظام سرمایهداری را میتوان با استفاده از روابط سرمایهداران و کارپیشگان تعریف کرد. این نظام را دیکتاتوری بورژوا نیز مینامند. سوسیالیسم را هم همان روابط تشکیل میدهند ولی در سوسیالیسم، دیکتاتوری کارپیشگان است که این روابط را شکل تنظیم میکند. در سوسیالیسم، بهرهکشی و تعاملات طبقاتی هنوز موجود هست ولیکن طبقهی حکمفرما کارپیشگان هستند.[۸]
مارکس و انگلس در بیانیهی حزب کمونیست، تکامل جامعه را به عنوان تغییرات مادی در طول دورههای تاریخی مختلف توصیف میکنند. روابط میان مرتبههای مخالف یک دیگر از جمله رعایا و خانان، بردگان و تجار، عامهی ملت و اشرافیت نیروهایی هستند که تضاد طبقاتی را تشکیل میدهند. عصر کنونی تاریخ، پس از براندازی فئودالیسم توسط نظام سرمایهداری، طبقات جدیدی در جامعه ایجاد کرده و به همراه آن شیوههای جدیدی از ظلم پدید آورده است، این بار بین سرمایه داران و کارپیشگان.
در کمونیسم طبقات جامعهای وجود ندارند و بنابرین هیچ تعاملات طبقاتی نیز ندارد. هیچ بهرهکشی و شیوههای مختلف آن وجود ندارد. با اینکه کمونیسم هیچوقت به معنی “پایان تاریخ” نیست، لیکن آن قطعاً آخرین نحوهی تولید میباشد زیرا که در این حالت، تمام تناقضات شیوههای تولید حل شده است.[۹]
همچنین بنگرید به
ارجاعات
- ↑ https://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1875/naghd-gota.pdf
- ↑ https://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1867/sarmayeh1.pdf
- ↑ “بختکی بر اروپا چنگ انداخته است- بختک کمونيسم”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست. - ↑ “تاريخ تمام جوامعی که تاکنون وجود داشته، تاریخ مبارزات طبقاتی است.”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست. - ↑ “بورژوازی، از نظر تاريخی، نقشی فوق العاده انقلابی ايفا کرده است.”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست: 'بورژواها و پرولتارها'. - ↑ “١. کمونيست ها در مبارزات ملی پرولتارهای کشورهای مختلف، منافع مشترک کل پرولتاريا را، صرفنظر از تمام مليت ها، خاطرنشان کرده، آن را جلوه گر میسازند.
٢. در مراحل مختلف که مبارزه ی طبقه ی کارگر با بورژوازی، در طول رشد خود، بايد از آن بگذرد، کمونيستها هميشه و در همه جا از منافع نهضت، بطورکلی، جانبداری می کنند.”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست: 'پرولتاريا و کمونيست ها'. - ↑ “ما کمونيست ها را ملامت کرده اند که می خواهيم حق کسب مالکيت خصوصی را لغو کنيم، مالکيتی که نتيجه ی کار خود انسان است، مالکيتی که می گويند زير بنای تمام آزادی، فعليت و استقلال شخصی است.
مالکيتی که حاصل دسترنج خود شخص و حاصل عرق جبين و کديمين باشد! آيا غرض شما مالکيت صنعتگر خرده پا، روستائی خرده پا، و آن شکل مالکيتی است که پيش از مالکيت بورژوائی وجود داشت؟ چنين مالکيتی نيازی به الغاء کردن ندارد؛ چرا که رشد صنعت تا حد زيادی اين مالکيت را به اين زودی از بين برده، يا روزانه هنوز هم از بين می برد.
و يا اينکه غرض مالکيت خصوصی جديد بورژوائی است؟
آيا کار مزدگير برای کارگر مالکيتی ايجاد میکند؟ نه حتی ذره ای. کار مزدگير سرمايه ايجاد میکند؛ يعنی نوعی مالکيت که کار مزدگير را استثمار میکند، و نمی تواند افزايش يابد جز بشرط ايجاد ذخيره جديدی از کار مزدگير برای استثمار تازه تر. مالکيت، در شکل کنونی اش، مبتنی بر تخاصم سرمايه و کار مزدگير است.
بيائيد طرفين اين تخاصم را بررسی کنيم.
سرمايه دار بودن نه تنها به معنی داشتن موقعيتی است مطلقاً شخصی؛ بلکه عبارتست از موقعيتی اجتماعی در توليد. سرمايه محصولی است جمعی و تنها با عمل متحد بسياری از افراد اجتماع، و حتی در تحليل نهائی، تنها با عمل متحد تمام افراد اجتماع، به حرکت می افتد. به همين دليل، سرمايه، قدرتی خصوصی نيست، بلکه قدرتی اجتماعی است. به همين دليل، موقعيکه سرمايه تبديل به مالکيت مشترک، يعنی مالکيت تمام افراد اجتماع میشود، مالکيت خصوصی بوسيلهی آن تبديل به مالکيت اجتماعی نمی گردد. تنها صبغهی اجتماعی مالکيت است که تغيير میيابد؛ يعنی مالکيت صبغهی طبقاتی خود را از دست میدهد.”
کارل مارکس و فردریک انگلز (۱۸۴۸). بیانیهی حزب کمونیست: 'پرولتاريا و کمونيست ها'. - ↑ مائو تسهتونگ (1946). On Khrushchov’s Phoney Communism and Its Historical Lessons for the World.
- ↑ فردریش انگلس (1877). آنتی دورينگ: 'فصل سوم، سوسیالیسم'.
نکات
خطای یادکرد: برچسب <ref>
برای گروهی به نام «لاتین» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="لاتین"/>
یافت نشد.